من الغریب الی الحبیب
چهارشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۲۶ ب.ظ
از همه دل بریده ام نشسته ام به پای تو
غریب این جهان بود .هر که شد اشنای تو
چو حاجتی چو حاجیان .طواف کعبه را کنم
رسیده دست همتم .بدامن ولای تو
بروی پاره بوریا .صلای خسروی زدم
تاج شرف بسر نهد .گدای بینوای تو
نخورده می چه شورها .کنم به بزم زندگی
هوای باده کی کند .مست می صفای تو
چه سوخت اتش غمت .روان من روان من
چه شد که زنده مانده ام برای تو برای تو
فسانه های زندگی .چگونه بشنود کسی
که داده گوش جان چو من .به دلنشین صدای تو
بزیر سایه فلک .وجود خود چرا کشم
در اسمان بخت من .چو پر کشد همای توبه خلق عالمی دگر .چه حاجتم کنون که دل
نهاده روی معرفت .به قبله ی دعای تو
اسیر ناتوان منم .امیر مهربان تویی
بکن هر انچه میکنی .رضای من رضای تو
۹۳/۰۲/۱۷